- پا زدن ((زَ دَ))
- زیان رسانیدن، خیانت کردن
معنی پا زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پا زدن
- کوبیدن پا بر زمین
بسیار راه رفتن در جستجوی چیزی
در ورزش در شنا و دوچرخه سواری پاها را حرکت دادن برای پیش رفتن
در ورزش زورخانه ای در میان گود زورخانه پا کوفتن هماهنگ ورزشکاران
کنایه از در حساب به کسی حقه زدن و دغلی کردن و مبلغی از طلب او کم کردن، در صورت حساب تقلب کردن و مبلغی اضافه از طرف گرفتن، حساب سازی و سوءاستفاده کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لگد زدن با پای زدن
جنس بدلی را بجای اصلی فروختن بچالاکی و زرنگی
عقب زدن دور کردن، جا گذاشتن بدنبال گذاردن: همشاگردیهایش را پس زده
بنا کردن پل پل بستن پل ساختن پل کردن
یک بار دود سیگار وغلیان و چپق وچیزی بدهان و گلو در کشیدن یک بار دود دادن سیگار و چپق و قلیان و غیره کشیدن دود کشیدن با نفس عمیق سیگار را کشیدن
لگیدن چارپا از پا از پی لنگیدن، تپق اسب و غیره، قدم زدن گام نهادن رفتن: بسوی صید گاه یار پی زن حبای دیده را بر جوش می زن. (زلالی خونساری)، پی بریدن (ستوران را) اسب: ز بسکه اسب هوا را نرفته ایم از پی چو رو برو شده با خصم اسب پی زده ای
تا کردن
از جا برخاستن و برپا ایستادن، برخاستن
عقب زدن، دور کردن چیزی از روی چیز دیگر
بال و پر بر هم زدن پرنده، پرواز کردن، پریدن
دود سیگار یا قلیان یا چپق را با نفس به دهان کشیدن
کنایه از منصرف شدن، تسلیم شدن
فروختن یا دادن جنس بنجل و نامرغوب به جای جنس خوب
قرار دادن قطعه ای در جای اصلی خود
فروختن یا دادن جنس بنجل و نامرغوب به جای جنس خوب
قرار دادن قطعه ای در جای اصلی خود
کنایه از متوقف کردن
کنایه از سرپیچی کردن
بریدن رگ و پی پای انسان یا اسب و استر یا شتر با شمشیر، پی کردن، پی بریدن، پی برکشیدن، پی برگسلیدن
قدم زدن، گام برداشتن، رفتن
کنایه از سرپیچی کردن
بریدن رگ و پی پای انسان یا اسب و استر یا شتر با شمشیر، پی کردن، پی بریدن، پی برکشیدن، پی برگسلیدن
قدم زدن، گام برداشتن، رفتن
پس زدن، رد کردن
Bridge
мостить
überbrücken
будувати міст
budować most
fazer ponte
costruire un ponte
puentear
franchir
een brug bouwen
สร้างสะพาน
membangun jembatan
पुल बनाना
橋を架ける
다리를 놓다
köprü kurmak